۳۱ | آی لاوْ یو یا: تروجانِ دستاربهسر
Update: 2023-03-27
272
Description
پسِ آن همه انتظار، تهِ صندوقِ نامههای هر یک از اهالی یکی ایمیلِ «دوستت دارم» بود. بازش کرده بودند و بدافزارِ حاکمی اختیارِ سیستمِ روان و اعتقادشان را دست گرفته بود. معنیِ کلماتشان را عوض کرده بود...
:::
موسیقیها: علیرضا قربانی: ترانهٔ «روزگارِ غریب» و رضا یزدانی: ترانهٔ «حرفِ آخر» | نویسنده: عارفه حقگو ــ ویرایشِ یاسین حجازی | گوینده و کارگردان: یاسین حجازی | ضبط: استودیو ۱۴، علیرضا منصوری | طرّاحِ جلد: محیالدین تقیپور
In Channel
چقدر گریه کردم
جای خالیتون حس میشه ❤️چرا دیگه پادکست ندادین؟
چقد این ترکیب متفاوت زیباست این پیوند با غربت ابی عبدلله مرحبا به این ذهن مرحبا به این کلام🙏🏻
من به این پادکست نمیگم نیو فولدر من بهش میگم: کل ارض کربلا کل یوم عاشورا امسال عاشورا همش به این جمله فکر میکردم و اینکه من کجام؟ من تو عاشورای هر روزه کدوم طرفیم؟ و اینکه .. خیلی اتفاقی به این پادکست برخوردم که حالا مهمترین شنیدنی این روزهام شده.. ممنون
💔
آقای حجازی چرا دیگه اپیزود جدیدی نمیسازند من واقعا این پادکست دوست دارم کاش بازم ساخته بشه
هیچ کلمه ای برای توصیف بی نظیر بودن این پادکست وجود ندارد🥲
چرا رفتی چرا من بی قرارم
سلام ممنونم از شما ، خدا خیرتون بده ، ماجرای عاشورا رو با دیدگاهی تازه بیان میکنید و آدم رو واقعا به فکر وادار میکنید درباره مصیبت امام حسین جانمان💔 آقای حجازی ، بنده خیلی علاقهمند به کار گویندگی هستم میشه لطفا راهنماییم کنید؟ و اینکه امکانش هست که ل شما همکاری داشته باشم؟
سلام. خداقوت. کار بسیار به روز و دلنشینی بود. یک کار فرهنگی با نفوذ بالا. خدا قبول کنه.
این محرم جای پادکستتون خالی بود
سلام و عرض ادب شنیدن این پادکست برای من موهبت الهی است، در روزگاری که اغلب منبرها خود عمله ظلم هستند و دیگر نوشیدن چای روضه آن طعم همیشگی را ندارد،شنیدن این پادکست دری از بهشت بر من باز کرد، خداوند به تک تک شما خیر و برکت عطا کند به حرمت آقا اباعبداللهالحسین علیهالسلام.💚💚💚
چرا ماه هاست که نیوفولدری تولید نشده؟؟🥲
ما همچنان منتظر نیوفولدر ۳۲ییم آقای حجازی
بیبدیلاید.
خداقوت سپاسگزارم بابت زحماتی که میکشید و این اپیزودهارو برای ما به یادگار میذارید.. نفستون گرم و مانا خوشحالم که بهره می بریم از قلمتون و نفستون
زنی چیزی را بغل کرده. زن آنقدر محکم این چیز را بغل گرفته که اگر نبود رنگ متفاوت لباسهایشان، نمیشد تشخیصشان داد از هم. مردی رد میشود. مرد، عکس میگیرد. هر چیز اسمی دارد. اسم آن چیز، سالی است. سالی دختر بچه پنج سالهایست که کفن پوشیده. سالی کفن پوشیده چون او را کشتهاند. اسم آن زن ایناس است. همه آنچه برای ایناس باقی مانده همین است که بغل گرفته، جسد دخترکی که تنها پنج سال دارد. اسم مرد، محمد است. محمد عکاس است. محمد عکس میگیرد و به کودک خودش فکر میکند که تازه چند روز است به دنیا آمده. هر چیز اسمی دارد. نود و دو روز از هفت اکتبر بیست بیست و سه میگذرد. اسم کاری که نیوفولدر در این نود و دو روز انجام داده سکوت است.
عالی بود، ممنونم. من از ترس می ترسم، از ترسی مثل ترس کوفیان که وفا را نابود کند، پناه می برم بر خدا
عالی بود
چرا ادامه نمیدی ؟