DiscoverNew folder | پادکستِ نیوفلدر۳۱ | آی لاوْ یو یا: تروجانِ دستاربه‌سر
۳۱ | آی لاوْ یو یا: تروجانِ دستاربه‌سر

۳۱ | آی لاوْ یو یا: تروجانِ دستاربه‌سر

Update: 2023-03-27226
Share

Description

پسِ آن همه انتظار، تهِ صندوقِ نامه‌های هر یک از اهالی یکی ایمیلِ «دوستت دارم» بود. بازش کرده بودند و بدافزارِ حاکمی اختیارِ سیستمِ روان و اعتقادشان را دست گرفته بود. معنیِ کلماتشان را عوض کرده بود...


:::


موسیقی‌ها: علیرضا قربانی: ترانهٔ «روزگارِ غریب» و رضا یزدانی: ترانهٔ «حرفِ آخر» | نویسنده: عارفه حقگو ــ ویرایشِ یاسین حجازی | گوینده و کارگردان: یاسین حجازی | ضبط: استودیو ۱۴، علیرضا منصوری | طرّاحِ جلد: محی‌الدین تقی‌پور

Comments (110)

F Maleki

هیچ کلمه ای برای توصیف بی نظیر بودن این پادکست وجود ندارد🥲

Sep 2nd
Reply

Mohani

چرا رفتی چرا من بی قرارم

Aug 15th
Reply (1)

Zahra Seddigh

سلام ممنونم از شما ، خدا خیرتون بده ، ماجرای عاشورا رو با دیدگاهی تازه بیان میکنید و آدم رو واقعا به فکر وادار میکنید درباره مصیبت امام حسین جانمان💔 آقای حجازی ، بنده خیلی علاقه‌مند به کار گویندگی هستم میشه لطفا راهنماییم کنید؟ و اینکه امکانش هست که ل شما همکاری داشته باشم؟

Aug 4th
Reply (1)

Mohamomadreza Oghoanian

سلام. خداقوت. کار بسیار به روز و دلنشینی بود. یک کار فرهنگی با نفوذ بالا. خدا قبول کنه.

Jul 23rd
Reply (1)

Bentolhoda

این محرم جای پادکستتون خالی بود

Jul 19th
Reply

Monir Saadat

سلام و عرض ادب شنیدن این پادکست برای من موهبت الهی است، در روزگاری که اغلب منبرها خود عمله ظلم ه‍ستند و دیگر نوشیدن چای روضه آن طعم همیشگی را ندارد،شنیدن این پادکست دری از بهشت بر من باز کرد، خداوند به تک تک شما خیر و برکت عطا کند به حرمت آقا ابا‌عبدالله‌الحسین علیه‌السلام.💚💚💚

Jul 13th
Reply (1)

Zahra Kheirzadeh

چرا ماه هاست که نیوفولدری تولید نشده؟؟🥲

Jun 6th
Reply

Mary Abdollahpoor

ما همچنان منتظر‌ نیوفولدر ۳۲ییم آقای حجازی

May 16th
Reply

lida seraj

بی‌بدیل‌اید.

Feb 22nd
Reply

mehregan azizi

خداقوت سپاسگزارم بابت زحماتی که میکشید و این اپیزودهارو برای ما به یادگار میذارید.. نفستون گرم و مانا خوشحالم که بهره می بریم از قلمتون و نفستون

Jan 29th
Reply (1)

مریم حجتی نجف‌آبادی

زنی چیزی را بغل کرده. زن آن‌قدر محکم این چیز را بغل گرفته که اگر نبود رنگ متفاوت لباس‌هایشان، نمی‌شد تشخیصشان داد از هم. مردی رد می‌شود. ‌مرد، عکس می‌گیرد. ‌‌ هر چیز اسمی دارد. اسم آن چیز، سالی است. سالی دختر بچه پنج ساله‌ایست که کفن پوشیده. سالی کفن پوشیده چون او را کشته‌اند. اسم آن زن ایناس است. همه آنچه برای ایناس باقی مانده همین است که بغل گرفته، جسد دخترکی که تنها پنج سال دارد. اسم مرد، محمد است. محمد عکاس است. محمد عکس می‌گیرد و به کودک خودش فکر می‌کند که تازه چند روز است به دنیا آمده. ‌ هر چیز اسمی دارد. نود و دو روز از هفت اکتبر بیست بیست و سه می‌گذرد. اسم کاری که نیوفولدر در این نود و دو روز انجام داده سکوت است.

Jan 7th
Reply (10)

Fatemeh Moallemy

عالی بود، ممنونم. من از ترس می ترسم، از ترسی مثل ترس کوفیان که وفا را نابود کند، پناه می برم بر خدا

Dec 29th
Reply

محدثه قاسم پور

عالی بود

Dec 24th
Reply

Majid dianatfar

چرا ادامه نمیدی ؟

Nov 17th
Reply

Aysuda Tarameshloo

چجوری انقدر این پادکست‌ها خوبه!!! خدا برکت بده به کارتون. عاقبت‌تون بخیر باشه. از ته قلبم آرزو می‌کنم یه روز منم توی همچین پروژه‌ای سهیم باشم. الهی روزیِ قلمم بشه نوشتن متنی برای او که منتظر خون‌خواه‌ش هستیم.

Sep 20th
Reply (1)

Shazde Koucholo

معرکه بود. به نظرم تکان‌دهنده‌ترین نیوفولدر بود.

Sep 7th
Reply (1)

Fatemeh Hodhodi

ممنونم آقای حجازی بابت هدیه ارزشمندی که برای ما و آیندگان به یادگار گذاشتید🤍

Sep 2nd
Reply (1)

Kosar Sarfaraz

آقای حجازی میشه اپیزود جدید برامون بارگذاری کنید؟ هربار که کست باکس نوتیف میده فکر میکنم نیوفلدر جدیده.... چشم انتظاریما

Aug 30th
Reply (2)

مریم حجتی نجف‌آبادی

قتل صبر روی آسفالتی داغ پدر پسر گفت سیاه نمی‌پوشم. پسر را می‌زدند، با هرچه دم دستشان بود. چه بسا قتل صبر یعنی همین. یکی از همان چیزها که دم دستشان بود، کفشی بود که از پای پسر درآمده بود. پسر، کارگر بود. کفشی که از پایش درآمده بود سرپنجه فلزی داشت. پسرها -علی‌الخصوص وقتی دیگر مرد شده باشند- می‌توانند انتخاب کنند چه بپوشند. پسر انتخاب کرده بود کفشی بپوشد که سرپنجه فلزی دارد. پدر پسر گفت از پسر خودم بهتر را هم دیده‌ام که رفته‌اند. گفت سیاه نمی‌پوشم. پدرها می‌توانند انتخاب کنند چه بپوشند. پدر انتخاب می‌کند لباس سیاه نپوشد. دختر عکس پدر را زمین می‌گذارد تا جلوی چشم‌هایش را بگیرد. امروز مراسم عزای پدر است. اما دختر شلوار قرمز پوشیده. دخترها - علی‌الخصوص وقتی این‌قدر کوچکند که برای گریه کردن، با کف دست‌ها جلوی چشمانشان را می‌گیرند و با این حال هنوز لب‌هایشان پیداست که برمی‌گردد و فشرده می‌شود و هرچه هست را حبس می‌کند، وقتی این‌قدر کوچکند که نمی‌توانند هم‌زمان هم عکس پدر را نگه دارند و هم گریه کنند- نمی‌توانند انتخاب کنند چه بپوشند. دختر انتخاب نکرده بود برای عزای پدرش چه بپوشد. من یادم نخواهد

Aug 26th
Reply (1)

Shima Karimi

خیلی جذاب بود....

Aug 4th
Reply (1)
loading
In Channel
loading
00:00
00:00
1.0x

0.5x

0.8x

1.0x

1.25x

1.5x

2.0x

3.0x

Sleep Timer

Off

End of Episode

5 Minutes

10 Minutes

15 Minutes

30 Minutes

45 Minutes

60 Minutes

120 Minutes

۳۱ | آی لاوْ یو یا: تروجانِ دستاربه‌سر

۳۱ | آی لاوْ یو یا: تروجانِ دستاربه‌سر